فرشته عشق

ضربه ای خواهم زدن بر جان تو
تا دگرگون گردد این احوال تو
بر زمینت می زنم تا اوج خاک
تا که طاهر گردی چون پاکی آب
در دوئی جان چه بیمار سیرتی
در تهی از عشق چه سان بی حرمتی
بشکن این شاخ بدن تا جان رهی
واگذار این کوه «من» تا گام نهی 
در تلاطم خانۀ فرهنگ خواب
می نشوئی چهره ات با آفتاب
در تیمار خانۀ بت ساز «من»
تا ابد تو جان کنی در گور تن
در نجات یک کهی در گرد باد
یا که همچون آتشی بر روی آب
حال می خوانم من آواز سحر
گر نخیزی ، باد مرگت مستمر
گر نیابی معنای این عمل
من ز تو پنهان بگردم تا اجل
گر بیاموزی تو سرّ این غزل
ساز خواهی ساخت آواز ازل
بی هنری گر به گِل آلائی آب
سنگ صفتی گر نخیزی زین خواب
بزدلی گر ننگری این آفتاب .

 

از کتاب غزل هستی

استاد علی اکبر خانجانی

 

۳ -کتاب صوتی(۱) غزل هستی‌ (مجموعه اشعار) ۱۳۶۳

۳ -کتاب صوتی(۲) غزل هستی‌ (مجموعه اشعار) ۱۳۶۳

۳ -کتاب صوتی(۳) غزل هستی‌ (مجموعه اشعار) ۱۳۶۳

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چیز از همه جا کسب درآمد با پیش بینی فوتبال Mark فرکتال باران Blog.ir Danny اپلیکیشن سفارش نان وای کدز سان لند پاتوق دانلود فیلم و سریال آشپزباشی